۱۳۹۱ مرداد ۲۱, شنبه

مجید افلاکی مربی سابق تکواندو ایران:ذوالقدري،‌ ساعي و رحيمي تكواندو را نابود كردند


ذوالقدري،‌ ساعي و رحيمي تكواندو را نابود كردند

مجيد افلاكي با انتقاد از عملكرد يوسف كرمي و محمد باقري معتمد در بازي‌هاي المپيك لندن گفت: آقاياني كه زماني آتش بيار معركه شده‌ بودند و اجازه ندادند رضا مهماندوست به كارش در تيم ملي ادامه دهد تا بعد از پنج سال تلاش نتيجه تاريخي در تكواندو رقم بزند، بايد امروز پاسخ اين نتايج را بدهند.
مربي سابق تيم ملي تكواندو در گفت و گو با ايسنا، با تاكيد بر اينكه آقايان بايد دلايل اين باخت‌ها را توضيح دهند؟ خاطرنشان كرد: همين آقاياني كه آن زمان آتش بيار معركه بودند امروز ضربه‌شان را به يوسف كرمي و محمد باقري معتمد زدند، مثل روز برايمان روشن بود كه اين نتايج كسب مي‌شود. اگر قرعه سنگيني به محمد باقري معتمد مي‌خورد آيا مي‌توانست مدال بگيرد؟ خدا به پدر و مادرش نگاه كرد.
وي با اشاره به نحوه كنار رفتن كادر فني سابق تيم ملي،‌ ادامه داد: آن روز به مهماندوست گفتم كه صبر كن، نه به خاطر خودمان بلكه به خاطر تكواندو و فرزندانش. اينكه من بيايم روزه بگيرم، نماز بخوانم اما حق الناس را رعايت نكنم خدا چنين تو دهني به من مي‌زند كه بلند نشوم. مهماندوست به خاطر مملكت و تكواندو پنج سال دو فرزند معلول خود را كنار گذاشت. او جانباز است و بدنش پر از تركش، هنوز وقتي از گيت فرودگاه رد مي‌شود صداي بوق در مي‌آيد. آن وقت بعضي‌ها گفتند مهماندوست به خاطر پول از تيم ملي كنار رفت. ذوالقدري اين حرف را زد، من آن موقع گفتم كه به خاطر حمايت از تيم ملي سكوت مي‌كنم و چيزي نمي‌گويم اما الان موقع حرف زدن است. اگر امروز يك آدم بزرگ رئيس فدراسيون تكواندو شود باز هم به تكواندو بر نمي‌گردم اما الان حرف‌هايم را مي‌زنم، ما خواستيم در روحيه المپيكي‌ها تاثير منفي وارد نشود و نگويند كه حاشيه ايجاد مي‌كنند.
افلاكي خطاب به ذوالقدري گفت: آقاي ذوالقدري! شما كه مي‌نشينيد اين طرف و آن طرف حرف از حق الناس مي‌زنيد، مي‌دانيد كه حق الناس فرزندان مهماندوست هستند. اگر غير از اين باشد بايد به عدالت شك كرد. البته هيچ كس نمي‌تواند به عدل خدا شك كند بايد به رفتار خودمان شك كنيم. امروز روز شهادت امير المومنين(ع) است، امروز فرزندان مهماندوست جوابشان را گرفتند، اين فقط كوچكترين اثر ظلم است.
وي ادامه داد: اگر يوسف كرمي آن زمان از مهمان دوست حمايت مي‌كرد كار به اينجا نمي‌كشيد. آن زمان يوسف كرمي را داخل اتاقي بردند و با او حرف زدند كه قبول كند و پشت مهماندوست نايستد. بعد هم او از اتاق بيرون آمد و گفت من سربازم و جابه جايي سرمربي به من ارتباطي ندارد. رضا مهماندوست پاي همه چيز يوسف كرمي و محمد باقري معتمد ايستاد. ولي شما گفتيد كه وضعيت مهماندوست به ما ربطي ندارد.
مربي سابق تيم ملي تكواندو با انتقاد از ذوالقدري،‌ ساعي و رحيمي،‌ گفت: اين سه نفر به تكواندو چسبيده‌اند،‌ آنها تكواندو را نابود كردند. آقاي ذوالقدري! آقاي ساعي! فكر مي‌كرديد كه پولادگر مي‌رود و شما مي‌شويد رئيس فدراسيون؟! چشم مردم بيدار است، در المپيك ديديم كه عكس‌هايش را خط خطي و پاره كردند، چه كسي اين كار را كرد، اين كار بچه‌هاي ساختمان كاروان ايران بود. عدل خدا اينجاست. فقط دلم براي پولادگر مي‌سوزد كه بازي اين سه نفر خورد. البته اين سه نفر تنها مقصر نبودند. تكواندوكاران هم تقصير داشتند، فريبرز عسگري هم اختياري نداشت، در هيروشيما اتفاقاتي افتاد كه فريبرز عسگري خودش را به همه نشان داد.
افلاكي درباره عملكرد محمد باقري معتمد كه به كسب مدال نقره منجر شد اظهار كرد: تمامي بازي‌هاي محمد باقري معتمد را در طول پنج سال گذشته ببينيد، او كي اين طور بازي مي‌كرد، مدال المپيك گرفت ولي به خدا مبتدي‌ترين تكواندوكاران ايران هم اگر در جدول معتمد بودند مدال مي‌گرفتند، نوش جانش، به خودش و خانواده‌‌اش تبريك مي‌گويم كه حداقل اين نتيجه را براي تكواندو گرفت، پدر باقري معتمد از تكواندو كاران قديمي است، اگر او خودش به تنهايي بازي هاي محمد را ببيند آيا قبول مي‌كند كه محمد از نظر فني در المپيك خوب بوده؟
وي افزود: تا حالا كي اتفاق افتاده بود كه محمد از يك تكواندوكار آفريقاي جنوبي ضربه سر بخورد. محمد بسته ‌ترين بازيكن تكواندوي ايران است. آن وقت بايد اين طور مسابقه دهد. سروت حريف محمد در فينال در كدام مسابقه جهاني مقابلش اين طور بازي كرده بود. او مانند عروسك مسابقه مي‌داد و به جاي مسابقه در زمين مي‌رقصيد! اصلا مسابقه نمي‌داد،‌ رقابتهاي جهاني كه از حريف محمد ديده بوديم كجا و اين مسابقات كجا؟
افلاكي درباره عملكرد ضعيف يوسف كرمي كه در بازي نخست مقابل تكواندوكاري از اسپانيا شكست خورد و حذف شد گفت: اگر روي كسي توقع ايجاد كنيد و كسي را بزرگ كنيد و او را در باد بردهاي قديمي بخوابانيد، اين طور مي‌شود. اين كار قشنگي است كه ورزشكاران را تحويل بگيريم اما نه بيش از حد، من تاسف خوردم براي مردم ايران و بعد براي خانواده تكواندو.
افلاكي با اشاره به فيلمي كه قبل از اعزام تيم ملي به المپيك از تلويزيون پخش شد، اضافه كرد: فريبرز عسگري در مصاحبه‌اي گفت: هشت ماه است كه مردم زحمات تكواندو كاران را مي‌بينند. من از نزديك مي‌دانم كه المپيكي‌ها چه زحماتي مي‌كشند چرا كه با آنها زندگي كردم. آقاي عسگري تيمي كه در آن بازيكن خط مشي تمرين را براي مربي روشن مي‌كند كه تيم نيست. يوسف كرمي و محمد باقري معتمد كجا اجازه مي‌دادند كسي در مقابلشان اين طور مسابقه بدهد. اگر شما هشت ماه با اين ورزشكاران زندگي كرديد ما پنج سال با آنها زندگي كرديم، من از روز اول گفته بودم كه اگر تكواندوي ايران خيلي خوب در لندن نتيجه بگيرد يك برنز كسب مي‌كند. خود ملي‌پوشان مي‌گفتند كه فقط دو ماه آخر تمرين داشتند و به خوبي آماده نشده بودند. 

منبع سایت 90 :

دوغ و دوشاب:  گفتار مجید افلاکی و رضا مهماندوست و نوشته‌های دیگری که در آینده با ذکر منبع در اینجا بازچاپ می‌شود ، به معنی همفکری با دوغ و دوشاب نیست، بلکه از این زاویه انتشار می‌یابند تا خوانندگان اندکی از نابسامانیِ ورزش ایران آگاهی یابند.

۱۳۹۱ مرداد ۲۰, جمعه

رضا مهمان‌دوست، سرمربی اخراجی تکواندو: باید پاسخگوی شکستها باشید!


رضا مهمان‌دوست  در مورد نتایج کسب شده تکواندوکاران در مسابقات المپیک 2012 لندن گفت: در گذشته زمانی که تکواندوکاران ما در مسابقات مختلف وارد زمین می‌شدند تمام جمعیت به افتخار آنها بلند می‌شدند و کف می‌زدند اما امروز غرور ایران را با خاک یکسان کردند.
وی در مورد شکست یوسف کرمی در نخستین دیدار خود مقابل حریف اسپانیایی گفت: حریف کرمی 4 بار به ایرانی‌ها باخته بود. وی در مسابقات کسب سهمیه المپیک در باکو مقابل کرمی با نتیجه 7 بر 3 شکست خورده بود، اما نمی‌دانم چطور شد که کرمی چنین شکستی را قبول کرد.
سرمربی سابق تیم ملی اظهار داشت: زمانی که مرا از سمت سرمربیگری برکنار کردند عالم و آدم به رئیس فدراسیون تکواندو اعلام کرد کار اشتباهی کرده، اما پولادگر به حرف هیچ‌کس گوش نداد تا اینکه این اتفاقات رخ داد.
مهمان‌دوست افزود: مردم انتظار کسب دو طلای المپیک را از تیم ملی تکواندوی ایران داشتند که متاسفانه تکواندو نتوانست دل 75 میلیون جمعیت را شاد کند. این در حالی است که من قول دو مدال طلا در المپیک لندن را داده بودم.
سرمربی سابق تیم ملی تکواندو در مورد نتایج کسب شده در مسابقات قهرمانی آسیا گفت: در مسابقات آسیایی قهرمانی را از دست دادیم، اما برایمان درس عبرت نشد. تکواندوی ایران 3 دوره قهرمان آسیا شده بود، اما چند ماه گذشته پس از دست دادن عنوان قهرمانی آسیا مسئولان اعلام کردند تیم ملی تیم اصلی نبود بلکه تیم امید بود.
وی در مورد شکست کرمی در مسابقات آزمایشی المپیک تاکید کرد: کرمی در مسابقات ‌آزمایشی المپیک به آرون کوک 10 بر 5 می‌بازد و در المپیک هم چنین نتیجه‌ای کسب می‌کند. همان موقع زنگ خطر به صدا در آمد، اما چه کسی گوشش بدهکار این حرف‌ها بود. مسئولان فدراسیون تکواندو باید جوابگوی نتایج کسب شده در المپیک لندن باشند.
مهمان‌دوست در مورد نحوه مبارزات معتمد مقابل حریفانش گفت: معتمد هم روز گذشته مبارزات خوبی انجام نداد. به نظرم محمد نیز شانسی مدال نقره گرفت و نزدیک بود مقابل حریف برزیلی شکست بخورد اما به هر حال خوشبختانه مدال نقره را کسب کرد.
وی در پایان به فارس گفت: کارشناسان بعدها در مورد این موضوع صحبت خواهند کرد و قطعا داور بازی معتمد و تکواندوکار برزیلی محروم خواهد شد.

۱۳۹۱ مرداد ۱۶, دوشنبه

نوبت گرفتن مدال رسيد، وزير خودش را به لندن رساند


نوبت گرفتن مدال رسيد، وزير خودش را به لندن رساند

عباسي اما در هشت روزي که از المپيک گذشت، در لندن نبود. او کنار ورزشکاراني که باختند، نايستاد و عکس يادگاري نگرفت. او در المپيک نبود تا ببيند که چگونه حق بوکسور ايراني را پايمال کردند. حق کشي داور آلماني را تمام دنيا تقبيح کردند جز وزير ورزش. سايت ياهو و کاربرانش مظاهري را برنده دانستند و بالا بردند اما از دهان مبارک وزير ورزش حتي کلمه‌اي درنيامد.
 م .لنگرودي
90: محمد عباسي، وزير ورزش و جوانان، کسي که سايه استيضاح را بالاي سرخود حس مي‌کند، ديروز به لندن رسيد. او قرار است کنار ورزشکاراني بايستد که شانس گرفتن مدال را دارند.
عباسي اما در هشت روزي که از المپيک گذشت، در لندن نبود. او کنار ورزشکاراني که باختند، نايستاد و عکس يادگاري نگرفت. او در المپيک نبود تا ببيند که چگونه حق بوکسور ايراني را پايمال کردند. حق کشي داور آلماني را تمام دنيا تقبيح کردند جز وزير ورزش. سايت ياهو و کاربرانش مظاهري را برنده دانستند و بالا بردند اما از دهان مبارک وزير ورزش حتي کلمه‌اي درنيامد.
قايقرانان ايراني نتايج خوبي نگرفتند. کسي از آنها توقع نداشت اما آرزو دهقان، سولماز عباسي و محسن شادي آنجا «تنها» بودند؛ لابد براي اينکه تقاص حمايت خود از رئيس برکنار شده قايقراني را بدهند. آيا روا نبود مقامي در حد وزير آنجا باشد و از آنان دلجويي کند؟ از «الهه احمدي» که گريست و بسياري از ورزشدوستان ايراني را متاثر کرد، چطور؟ از تيراندازان ايراني که پشت رئيس قبلي ايستادند و زيربار تغييرات ديکته شده، نرفتند، چطور؟‌ آيا آنها محکوم به مبارزه در غربت بودند و گزارشگران تلويزيوني بايد کار مقامات ورزش را جبران مي‌کردند؟ وزير، کنار سعيد محمدپور و کيانوش رستمي هم نبود. برنز، برق طلا را ندارد اما دست کم آنها يک «رضازاده» داشتند که در لحظات شکست، کنارشان باشد.
وزير خودش را به لندن رسانده و خدا را شکر، صحيح و سالم، در پايتخت انگليس فرود آمده. زمان خوبي را هم انتخاب کرده؛ همزمان با آغاز کشتي‌هاي سوريان، شانس اول کسب مدال طلا.
تازه، سليمي هم هست و بين عکس يادگاري وزير با مدال آوران احتمالي وزير، زياد فاصله نمي‌افتد. اگر اوضاع بر وفق مراد باشد، مي‌توان يک آلبوم جمع و جور براي وزير درست کرد که در مجلس، خيلي به کارش مي‌آيد و احتمالا پرونده استيضاحش را براي هميشه مي‌بندد.
نمي‌گوييم وزير نبايد مي‌رفت. اتفاقا بايد در لندن حضور مي‌داشت تا ورزشکاران بدانند که مقام عالي ورزش، کنارشان هست اما او زودتر بايد مي‌رفت کمي زودتر، تا شائبه‌اي که حالا به وجود آمده، پيش نمي‌آمد.
وزير بايد مي‌رفت تا دست نوازش روي بازنده‌ها بکشد نه اينکه با برنده‌ها عکس يادگاري بگيرد. مطمئن باشيد که او در اين حالت بيشتر در اذهان مي‌ماند، اما چه کنيم که قاعده کلي «شکست بي‌پدر است و پيروزي، هزار صاحب دارد.» در مورد هم صدق مي‌کند.
***
کميته بين‌المللي، رئيس کميته ملي را مي‌شناسد و الحمداله، محمد علي‌آبادي حي و حاضر در لندن است. اما به نظر مي‌رسد او کارهاي مهمتري دارد؛ شرکت در افتتاحيه المپيک که يادتان هست؟
براي ما المپيک از امروز شروع مي‌شود اما آنهايي که باختند و تنها بودند، انتظار بيشتري داشتند، درست مثل ما، آقايان عباسي و علي‌آبادي!

منبع: سایت 90


از اقتصاد مقاومتی تا انقلاب مقاربتی



از اقتصاد مقاومتی تا انقلاب مقاربتی

ناگاه رهبرِ عظیم الشان جهان اسلام، حضرت آیت العظمی سید علی آقا خامنه‌ای (احتمالن ارواحنا له الفداء)، مانند همیشه، همسانِ ماهِ نقشب، بر سکوی خطابه برآمد و با صراحت عنوان کرد که دور، دورِ «اقصادِ مقاومتی» است و باید عنان توسن اقتصاد مشعشع کشورِ امامِ زمان که همین چند ماه پیش ما خودمان، با آب و تابِ تمام، آن را بسوی « اقتصاد تولیدی با جهت‌گیری‌ی داخلی» راندیم، با یک « هینِ » قاطع بسوی نوعِ دیگری از اقتصاد، یعنی « اقتصادِ مقاومتی » بتازد!
تا اینگونه «اشکنه» جانشینِ مرغی شود که از سفره‌ها پرید و با فتوای شیرین آیت‌الله شکرین، حضرت مکارم، خوردن ِ انواعِ گوشت و مردار، اندک اندک حرام شود و از حقه‌ی امام جمعه‌هایی از نوع امام جماعتِ خرم‌آباد، بناگهان این روایت درآید که: مرغ چون از حضرت نوح پیامبر اطاعت نکرد، بگوشه‌ی چشمِ غضبِ الهی گرفتار آمد و پرِ پروازش شکست و از پریدن بازماند!
اما این توسن لاغر و مردنیِ اقتصادِ ما که دیگر نای رمیدن که چه عرض کنم، توش و توانِ تکان دادنِ دمش را هم ندارد ، تلو تلو خوران، همانندِ بدمستی کاملن پاتیل، در تلاش است تا لاشه‌ی نحیف و مردنی‌اش را بدینسوی کشیده، تا بدنگونه فرمانِ رهبری را که فصل الخطاب است، مطیع باشد و فرمایشات دورانسازِ ایشان را مطاع!
این که  امروزه روز بر چه اساس و استدلالی اقتصادی  که تا دیروز « مالِ خر »  بود و می‌شد آن را بعنوانِ  «یک چیزِ خرکی » بحساب آورد، اینگونه مورد توجهِ آقا قرار گرفته و رهبری، دست و آستین بالا زده،  اینگونه  بی‌محابا خود را با آن قاطی می‌کند، بماند.  با آنچه می‌بینیم و می‌شنویم، آدم به شک می‌افتد که انگار حضرتِ رهبری بنا بر این گذاشته است  تا بر حکمِ  حکیمانه‌ی امامِ راحل که فرمود: « لاکن اقتصاد مالِ خَرَهَ » خطِ بطلان کشیده و بقولِ تحلیلگرانِ سیاسی، بشیوه مائو زدایی در چین «خمینی زدایی » کنند!
ولی رهبر که بگمانم باید بزودی پسوندِ «ختمی مرتبت» را نیز بدنبال نامِ مبارکشان افزود، انگار دیگر دریافته است که دوز و کلک‌های اسلامی‌ی از نوعی احمدی‌نژادی‌اش، که بیشتر وقت‌ها از قولِ بقالِ سرکوچه‌اش مایه می‌گذاشت، تا ارزانی را  به اذهان دیکته فرماید، چاره ساز نیست و سنبه این بار بدجوری پرزور و کاری از کار در آمده است. آنچنانکه دیگر چاره ای جز اعلامِ سیاست ریاضت یا بقول رهبر «مقاومت» ندارد. آن هم در قبالِ مردمی که حتا اشکنه هم گیرشان نمی‌آید و باید پیاز 2000 تومانی را لای نانِ بیاتی گذاشته و بسق بکشند که در چشم‌انداز دور و نزدیک می باید چراغ بدست بدنبالِ این یکی هم  بگردند!
هماهنگ با این درفشانی‌های رهبر، مدیران و برنامه ریزانِ اجتماعی‌ نیز از جنگ اقتصادی، آن هم از نوع نامنظمش سخن می‌گویند. تا دست و دلشان برای سرکیسه کردنِ مردم، بهر شیوه و ترفندی باز بوده و در تنگناهایی - که دیگر همیشگی شده است - بیخ گلوی اکثریتِ بشدت تهی‌دستِ جامعه را بفشارند. مدیران و مدبرانی که در این ماه‌های آخرین نشان داده‌اند که شناورتر از نرخ ارز و سکه بر تخته‌پاره‌های کشتیِ شکسته‌ای چسبیده‌اند که توفانِ تحریم و محاصره  و اختلاس «خودی‌ها» چیزی از سکان و بنیانِ آن باقی نگذاشته است.
رهبرِ معظم و رییس جمهور شیرین‌مغزی که تا دیروز نزدیکی‌ی فکری و عملی‌شان با هم مو نمی‌زد و تا آنجا پیش رفته بودند که بقولِ قدیمی‌ها «کون یکی تنبون یکی» بودند و اینک چموش و سرکش سازِ دیگر می‌زند، مجلس فرمایشی‌ای که نبودش هزار بار بهتر از بودنش است و دیوانِ قضایی که همه «غیر بله گویان و غیر خودی‌ها» را مجرم می‌داند تا مگر عکسش ثابت شود، و خلاصه کلیت رژیم، به چنان «گه کیجه‌ای» دچار شده‌اند که هیچ راهِ پس و پیشی را نمی‌یابند.
تنها متحدِ (تا چندی پیش) قابل اتکای اینان، بشار اسد مادر مرده، در سایه‌ی بی‌تدبیری خود و بچاه رفتنش با طناب رهبرِ معظمِ ما، چنان به چوبی دو سر طلا بدل شده که دیگر راه برون رفتی در چشم‌انداز دور و نزدیکش نیست. زیرا با فرصت سوزی ابلهانه‌ای که ویژگی‌ی همه‌ی دیکتاتورهاست، با حماقتِ «قابلِ تحسینی» تا آن زمان که ممکن و مناسب بود، از تکیه به اعتماد و پشتیبانی‌ی توده‌ها سرباز زد و به دیوار جمهوری‌ی اسلامیِ ما تکیه داد که خود بی‌پی و پایه‌ و اساس تر از آن بود که حتا نای نگهداشتن پیکر خویش را نداشت!
اسد در سایه همین اشتباهات راهبردی، مردم سوریه را که بحق برای بهبود زندگی و دستیابی به دموکراسی از زمان «خدا بیامرز» پدر بزرگوارشان که نه تنها خود بلکه تا هفت پشتش صاحب اختیارِ کرسی‌ی ریاست بر سوریه می‌دانست، بپای خاسته بودند، به تقابل با خویش کشانید و با سماجت و لجاجتِ غیرمعقولانه‌ای امکان دخالت خارجی را بکشورش فراهم کرد تا  اینگونه و با دست خود و راهنمایی‌های «دلسوزانهِ» رهبر مدبر ما، سرنوشت خویش را به سرنوشت قذافی و یا چیزی نزدیک به آن گره زند
بنظر نمی‌رسد که این رخدادها باعث شده باشد تا رهبران نظام اسلام ، خود درسِ عبرتی گرفته و با واگذاریِ مسالمت‌آمیزِ قدرت در یک انتخابات و رفراندومِ آزاد به نمایندگان واقعی‌ی مردم، و برسمیت شناختن حق و حقوقِ آنان در تعیینِ آزادانه‌ی  سرنوشتِ  خود، هم امکان ماندگاری خویش را دست کم در حاشیهِ جامعه فراهم آورند و هم بیش از این ارکان کشور را در مقابلِ همه‌ی ناملایمات  معلوم و نامعلوم که دخالت احتمالیِ خارجی و جنگ، بخشی از آن است، آسیب‌پذیر نساخته و بخطر نیندازند.
اینان بیش از این که پای برزمین داشته و کشور و جمعیت 70،80 میلیونیش را مرتبط و بهم پیوسته با جهان ببینند، خواب و خیال خلافتی را می‌بینند که از «حلب تا کاشغر» را زیر نگین داشت و سودای فتح اندلس و به احتزاز درآوردنِ بیرق اسلام بر فراز کاخِ سفید و کرملین را در سر می‌پرورانند.
اتفاقن همین غیرواقع‌نگری و تکیه بر ادعاهای پوچِ یک مشت سردار و سالارِ تمامیت خواه که بزرگی‌ی جهان و ابهت واکنش جهانی را در نمی‌یابند، بر طبل رویارویی با واقعیت کوفته و دون‌کیشوت وار با اسلحه‌ای چوبین بجنگ با آن برخاسته و با رجزخوانی‌ی میان تهی و هل من مبارزی « خنده‌ناک » دنیا را نهدید می‌کنند.
نظامی که نتوانسته است هیچ گامی در راستای برآوردن نیازها و آرمانهای مردم در تمامی‌ی دوران حیاتش بردارد و علیرغمِ ادعای خنده‌دارِ مدیریت جهانی‌ی امام زمانی‌اش از پسِ مهار اقتصادِ مرغ و پیازی برآید، چاره ای ندارد جز این که شعار «اقتصاد مقاومت» یا «مقاومت اقتصادی» سردهد و با این «حکم حکومتی» بجان مردم بیفتد و برای سرگرم کردن و انحراف افکار عمومی، مسئله‌ی دیگری را بمیان بکشد بنام: ازدیاد جمعیت و نفی سیاست کنترل انفجارِ جمعیتی!
شک نداشته باشید که استدلالِ امت رنگ کنِ دین سالاران هم همان است که بود. یعنی: هر آن کس که دندان دهد نان دهد! و بی شک و شبهه خواهند گفت که: می‌خواهیم دهانِ لا اله الا الله گوی بیشتری را بگشاییم!
طرفه این که حتا در اجرای چنین  ترفند واپس مانده‎‌ای که بقرون وسطا و دوران تاریک اندیشی تعلق دارد، وزیرش بلا فاصله پس از فرمایشات رهبر، دستورِ لغو برنامه‌های بهداشت و تنظیم خانواده‌ را صادر کرده و بودجه‌ی ناچیز مربوطه را یک شبه از دفتر و دستک دیوان محاسبات حذف می‌کند!
دوستی نکته بین در این باره می‌گفت: چون دستور تولید مثل بیشتر و ازدیاد جمعیت و حذفِ قانون تنظیم خانواده، همزمان با «اقتصاد مقاومتی» اعلام شده است، بهتر است مسئولان نظام نام آن را نیز «اقتصاد مقاربتی» بگذارند که دهان پرکن‌تر بوده و بطور موازی در جامعه اعمال شود.
در اینصورت وقتی گزمگان رژیم، که نشان داده‌اند بی هیچ پروا و پروانه‌ای از در و دیوارِ خلق الله بالا می‌روند، مانند همیشه برای اعمال و اجرای مفاد اقتصاد مقاومتی، با یک سطلِ اشکنه به خانه‌ی بندگان خدا ریخته و پس از مصادره‌ی ذخایر غذایی خانواده، چند ملاقه‌ی «اشکنه» خالصِ ساخت «علم‌الهدی» را در دیگ آنها خالی کردن، نر و ماده‌ی خانواده را نیز فی‌البداهه بی هیچ قرص و حفاظ و کاندومی همانجا به اجرای «آقتصاد مقاربتی» وادار سازند. اینگونه با یک تیر دو نشان می‌زنند.
البته بنظر می‌رسد که می‌توان پیشنهاد آن دوست را بگونه‌ای دیگر تکمیل کرد.
 می‌توانیم مسامحتن «اقتصادِ مقاربتی» را «انقلابِ مقاربتی» و یا «انقلابِ مجامعتی» بنامیم که هم چشمگیر تر و هم جامعتر است. چرا که اگر به حافظه‌مان (که متاسفانه عادت نداریم به آن)  رجوع کنیم، بیاد می‌آوریم که پس از دگردیسی‌ی  دردآورِ انقلابِ مردم ایران به «انقلاب اسلامی»، هنوز عرق تنمان خشک نشده بود که «انقلاب فرهنگی» که معنایی جز تهی کردن پشتوانه‌ی دانشی جامعه ( یعنی آموزش و پرورش و آموزش عالی) نداشت، بوقوع پیوست
رخدادهای پس از آن نشان داد که تازه این آغاز« انقلاب‌»های رنگارنگ ست. این موضوع از آنجا دریافتیم که چند سال پس از آن در جایی از این کره‌ی خاکی - احتمالن بغلِ گوشِ ایران - بنا بر سنت پیامبرِ گرامی‌ی اسلام و تکیه و شبیه سازی‌ی رخدادِ مثلث زینب، زید و محمد (ص) یک انقلاب دیگر هم رخ داد که بانیانِ آن، آن راِ «انقلاب ایدئولوژیک» یا بقولِ بعضی معاندان «انقلاب ویدئولوژیک» نامیدند، که اگر چه در سرِ و قاعده‌ی مثلث «وصل» و پیوستگی بود اما در بدنه بر عکسِ «انقلاب مقاربتی» امروزین، «فصلِ» و جدایی‌ی  نرینه‌ها از مادینه‌ها را فتوا می‌داد
بنا بر این روایاتِ اصیل است که می‌توان در این باره از «انقلاب مقاربتی» هم صحبت کرد. انقلابی که بنیادِ اقتصادی‌اش بر «اقتصاد مقاومتی» و روبنای فرهنگی‌ی آن «انقلابِ مقاربتی» باشد
بدون شک بروشنی پیداست که میان انقلابات ایئولوژیک و مقاربتی - دستِ کم در محتوا تفاوت و تناقضِ بسیار است. اما چه باک؟ اسلام در کلیتِ خود دین تناقض ها عجیب و غریب و گاه بشدت خنده‌دار است!

نیمه نخست مرداد 1391

* منبع: گویا نیوز
لینک مطلب:


برگردان

دوست و یا دشمن گرامی!

سپاس از آمدنت. چنانچه مایل باشی، خوشحال خواهم شد که باز هم بدیدارم بیایی. نشانی ام را در پیِ این نوشته خواهم نوشت تا در صورت تمایل در جای مناسبی نوشته و بخاطر بسپاری:
dughodushab.blogspot.com